کد مطلب:149462 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

یادداشت (عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی)
1. معنی معروف و منكر، و معنی امر به معروف و نهی از منكر. كلمه ی «معروف» شامل همه ی هدفهای مثبت اسلامی، و كلمه ی «منكر» شامل همه ی هدفهای منفی اسلامی می گردد، و لهذا با چنین تعبیر عامی آمده است. و اما امر به معروف و نهی از منكر گر چه با تعبیر امر و نهی است ولی به نص حدیث و فقه و تاریخ قطعی اسلامی، شامل هر وسیله ی مشروعی است كه برای این هدفها بشود استفاده كرد و این ساختمان را نگه داشت و توسعه داد.

2. ارزش واقعی و ثبوتی امر به معروف از نظر اسلام، قرآن و سنت چه اهمیت و چه موقع و ارزشی برای آن قائل است؟ (آیات امر به معروف و نهی از منكر، و روایات عجیبی كه در این زمینه رسیده است.) پس این اصل در متن اسلام و در مقام ثبوت، ارزش بسیار اصیلی دارد و از اركان تعلیمات اسلامی است.

3. در نهضت حسینی سه عامل و سه عنصر دخالت داشته است و این نهضت به حسب هر یك از این سه عنصر یك ارزش و اعتبار خاصی پیدا می كند.

4. قبول این مسؤولیت شرایط سنگینی دارد، چه از نظر اطلاعات و آگاهیها و چه از نظر قدرت اجرایی. اشكال كار ما تنها در این نبوده و نیست كه ما توجه كافی به این اصل نداشته ایم؛ اشكال بیشتر ما در این بوده كه ما خود را آماده برای انجام چنین


وظیفه ی خطیری كه نامش مسؤولیت عمومی اجتماعی [1] برای پیشبرد هدفهای اسلامی است نداشته ایم نه آگاهی ما كامل بوده و نه قدرت اجرائی ما. لهذا ما زیانی كه از راه انجام و اجرای جاهلانه ی این اصل برده ایم، از ناحیه ی ترك آن نبرده ایم. مظاهر فعالیت ما در این راه نشان می دهد كه ما تا چه حد آمادگی داشته ایم. به عبارت دیگر كارنامه ی ما در امر به معروف و نهی از منكر خیلی خراب و سیاه است. معلوم می شود آگاهی ما تا چه حد بوده و قدرت ما تا چه حد. البته اشكال كار ما بیشتر در ناحیه آگاهی است نه در ناحیه ی قدرت [2] ، و هر دو شرط به اصطلاح شرط وجودند نه شرط وجوب؛ یعنی شرطی هستند كه باید آنها را تحصیل كرد. نمونه های كار ما، از حساسیتهای ما درباره ی مسائل، كتابهایی كه منتشر می كنیم كه تا چه حد با پیشبرد هدفهای اسلامی منطبق است؛ پولهایی كه انفاق می كنیم؛ تبلیغهایی كه می كنیم؛ مسائلی كه بیشتر فكر ما را به خود مشغول می سازد؛ از اینها می توان فهمید كه چه اندازه ما ارزش این اصل را درك كرده ایم.

5. مطلب پنجم این است كه كارنامه ی ما درباره ی این اصل چگونه است؟ متأسفانه ما كارنامه ی درخشانی در اجرای این اصل نداریم. كارهای ما تحت این عنوان به جای اینكه امر به معروف و نهی از منكر باشد، نوعی منكر بوده است. فعالیت های ما در این زمینه چه به صورت تبلیغ، یا كتاب و نوشته، یا هیئتهای اعزامی به خارج، یا صرف پول، یا ایجاد مؤسسه و یا هر شكل دیگر، صفر و یا نزدیك به صفر بوده است.

6. هر یك از امر به معروف و نهی از منكر، مراتب و اقسامی دارد: لفظی، عملی؛ مستقیم، غیرمستقیم؛ فردی و اجتماعی.

7. آخرین مطلب این است كه پس از آنكه ارزش این اصل را از نظر اسلام و در مقام ثبوت دانستیم، و پس از آنكه دانستیم ارزش بیشتر نهضت حسینی از ناحیه ی این عنصر است [3] و پس از آنكه دانستیم نهضت حسینی تا پای گذشت از جان و


عزیزان و یاران و همه چیز در راه امر به معروف و نهی از منكر بود، به این اصل ارزش و اعتبار و آبروی شایسته داد [4] ، یعنی در حالی كه دیگران آن را در مرز ضرر شخصی متوقف می كنند و ارزش آن را پایین می آورند، نهضت حسینی مرزی برای آن نمی شناسد؛ پس از همه ی اینها، آن چیزی كه به عنوان نتیجه گیری باید ذكر شود این است كه ما چه كنیم كه ارزش پیدا كنیم، به خودمان ارزش بدهیم، قیمت خودمان را نزد خدا بالا ببریم، نزد پیغمبر خدا بالا ببریم، آبروی خودمان را نزد سایر ملل جهان بالا ببریم، برای ما ارزش قائل شوند. ما چه كنیم؟ و هم اینكه چه كنیم كه ارزش عزاداری حسین را بالا ببریم؟ آن اینكه شعارهای زنده و حسینی انتخاب كنیم نه «نوجوان اكبر من» كه یك شعار پیرزنی است، یا: «زینب مضطرم الوداع الوداع».

جواب این سؤال را خداوند در قرآن داده است: «كنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر». [5] شما بهترین و با ارزش ترین مردم جهان هستید در پرتو این اصل مقدس: امر به معروف و نهی از منكر، تعاون اجتماعی، همدردی، همبستگی، احساس مسؤولیت در مقابل جامعه ی اسلامی.

ما باید فرصت شناس و موقع شناس باشیم. ما باید بدانیم كه به قول سید شرف الدین (قریب به این مضمون): لا یقضی علی الباطل الا عن حیث جاء [6] .

گفتیم كه ما نه تنها حوادثی كه روزگار در بطن خود مستتر دارد و می پروراند درك نمی كنیم، حتی ظاهرترین پدیده ها را درك نمی كنیم. نیز گفتیم اشكال بیشتر ما در این است كه آگاه نیستیم نه اینكه توانایی نداریم. محال است كه یك جمعیت هفتصد میلیونی [7] دنیا روی آنها حساب نكند.

اكنون مثالی برای هر دو مطلب ذكر می كنیم كه اولا ناآگاهی ما چقدر است؟ و


ثانیا ما قدرت داریم؛ و آن، داستان غم انگیز و در عین حال بیداركننده ی فلسطین در سی سال اخیر است.

سابقه ی یهود در فلسطین چه اندازه است؟تنها در زمان داود و سلیمان، اینها دولتی تشكیل داده اند و پس از آن هیچ وقت یك دولت یهودی نداشته اند و حتی اكثریت هم نداشته اند. در زمان فتح فلسطین به دست مسلمین. [8] .

1. چرا امام به مردم بصره نامه نوشت و آنها را دعوت كرد؟ آیا این خود نوعی نقشه ی توسعه ی خونریزی و انقلاب نبود؟ بالاتر اینكه چرا در شب عاشورا «حبیب بن مظهر» را به میان«بنی اسد» فرستاد؟ چرا یاران و كسان خود را الزام نكرد كه خود را به كشتن ندهند؟

امام مخصوصا می خواست اعتراض و انتقاد و اعلام جرم و فریاد عدالتخواهی و حقیقتخواهی خود را با خون خود بنویسد كه هرگز پاك نشود. امام خطبه های داغش را پس از برخورد با «حر» و پس از وقوع در بن بست ایراد می كند. (رجوع شود به نمره ی 3).

به طوری كلی تاریخ نشان می دهد كه سخنانی كه با خون نوشته شده هرگز پاك نشده است زیرا از نهایت تصمیم و عمق اندیشه حكایت می كند.

2. این قسمت كه در شماره ی 1 بیان كردیم مؤید آن است كه امام تحت تأثیر عامل امر به معروف و نهی از منكر منطق شهید به خود گرفته بود كه مافوق منطق عقل و منفعت جو است. در این منطق تنها یك چیز مورد نظر است و آن پیشبرد هدف است به هر قیمت كه شده است. ولی در سایر عوامل یعنی عامل امتناع از بیعت و عامل دعوت كوفیان برای تشكیل حكومت، نمی شود دامنه ی اقدام تا این حدود گسترش یابد.

3. عطف به نمره ی 1: بسیاری از سلاطین مایل بوده اند كه نامشان و سخنشان و پیامشان (هر چند پیامی نداشته اند) باقی بماند، آن را بر لوحه های سنگی حك كرده اند كه منم مثلا شاه شاهان، بغ، ایزد نژاد و از نژاد خدایان، و امثال این چرندها. (رجوع شود به تواریخ سنگ نبشته ها). ولی اینها هرگز در دلها و سینه ها ثبت نشده، اما پیام امام حسین بدون آنكه روی سنگی و یا فلزی حك شود، و با اینكه صرفا روی صفحه ی


لرزان هوا ثبت شد، در سینه ها و دلها حك شد و مانند خطوط نورانی وحی در دل اولیاء خدا برای همیشه باقی ماند (ان للحسین محبة مكنونة فی قلوب المؤمنین)، در عالیترین مقام و مركز احساسی روحها ثبت شد كه بردن نامش اشكها را جاری می سازد؛ و خدا می داند تاكنون چند هزار تن جاری ساخته است، چرا؟ چون نهضتی بود از نظر هدف و مقصد، انسانی، عالی، برای عدالت و تقوا بود و از نظر انگیزه ی مؤثر در وجود امام حسین، الهی و مافوق شخصی بود.

4. در شرایطی كه فساد و تباهی بر جامعه ای حكومت می كند و ظلم و ستم و فساد همه جا را فراگرفته، اگر از هیچ حلقومی به خاطر حفظ جان و حیثیت ندایی برنخیزد، دیگران كه در مكان دور و یا زمان دور هستند، قضاوتشان این است كه آنچه می گذرد نماینده ی روح مردم و به رضا و میل مردم است و احیانا آن را نوعی اعراض از اسلام و یا بالاتر انقلاب علیه اسلام تلقی می كنند.

5. عكس العمل های خود امویان كه در ورقه های «یادداشت نهضت حسینی» نمره ی 36 نقل كرده ایم از زبان عثمان بن زیاد، مرجانه، یحیی بن الحكم، هند همسر یزید، معاویة بن یزید، نشان می دهد اثر تكان دهنده ی شهادت ابا عبدالله علیه السلام را و اینكه این حادثه پرده ی نفاق را درید و باطن كار را بر ملا كرد و حساب امویان را از اسلام برای همیشه جدا كرد. و این خود نشان دهنده ی این است كه امام حسین حق داشت منطق شهید به خود بگیرد.

6. جمله ی امام در روز عاشورا: «انی لارجو ان یكرمنی الله بهوانكم» [9] مؤید این است كه امام مطمئن بوده به حسن اثر شهادتش و اینكه این شهادت آبروی امویها و هدفهای آنها را از بین خواهد برد و آبروی امام را بیشتر خواهد كرد. این نیز مؤید مدعای شماره ی فوق است.

7. عوامل خاصی كه ایجاب می كند قیام امر به معروف را، به قرار ذیل است:

الف. موروثی كردن حكومت و خلافت و تحقق بخشیدن به آرزوی ابوسفیان.

ب. نقض مواد صلح امام حسن علیه السلام - معاویه و وضع تحمل ناپذیر شیعیان كه حتی بخشنامه شد با اتهام به تشیع آنها را بگیرید، و محبت علی كافی بود كه نام شخص را از دیوان دولتی ساقط كند. محرومیت شیعیان از حقوق اجتماعی از شهادت،


قضاوت، امامت جماعت. قتل اكابر شیعیان از قبیل حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی و غیره.

ج. سب علی علیه السلام در منابر.

د. تبلیغات به نفع امویها خصوصا معاویه و قرار دادن او در صف صحابه ی كبار.

8. عطف به نمره ی فوق، به طور كلی سیاست امویها بر این بود كه شكل اسلام را حفظ كنند و محتوا را خالی كنند و به عبارت دیگر همچنانكه پیغمبر اكرم در عالم رؤیا دید، سیاست امویها بر این بود كه در حالی كه روی مردم به طرف اسلام است، آنها را از اسلام دور كنند.



[1] و به عبارت ديگر نشانه ي كامل همبستگي ماست، نشانه ي كامل اين است كه «المؤمن للمؤمن كالبنيان يشد بعضه بعضا، المسلمون تتكافو دماؤهم...». خلاصه، نتيجه ي مطلب، همبستگي، همدردي و نيروست، وحدت است، شخصيت است.

[2] در اين ناحيه است كه به اوضاع زمان خودمان واقف نيستيم؛ نه تنها جرياناتي را كه در بطن حوادث مستتر است درك نمي كنيم و رشد نداريم، حتي پديده هاي بسيار ظاهر را هم نمي بينيم.

[3] اين عنصر است كه ايجاب مي كند دامنه ي انقلاب به هر شكل و به هر قيمت گسترش يابد و حتي نقشه براي توسعه ي خونريزي و انقلاب كشيده شود و افراد به جلو شمشير براي كشته شدن دعوت شوند، و اين عنصر است كه ايجاب مي كند اعتراض و انتقاد و اعلام جرم و فرياد عدالتخواهي با خون نوشته شود كه به هيچ وجه پاك نشود همچنانكه هر فرياد عدالتخواهي و انساني كه با اين مركب گرانبها نوشته شد هرگز پاك نشود.

[4] مقصود اين است كه ارزش امر به معروف براي ما را بالا برد، و اما ارزش في نفسه آن كه در جاي خود ثابت است.

[5] آل عمران / 110.

[6] [باطل را جز از همان جايي كه برخاسته نمي توان سركوب كرد.].

[7] [مطابق آمار آن زمان].

[8] [نسخه ي دستنويس استاد به همين صورت است.].

[9] [من اميد دارم كه خداوند مرا با خواري شما بزرگ بدارد.].